رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی

....نه منظورم اصلا پرداختن به خوده تاثیر گذاری به عنوان یک ویژگی یا خصلت نیست ..بله در ذات هر کاریش بکنیم بنظرم بلاخره یک نوع چیز جالب در محدوده شخصیت بحساب میاد ..هرچند که ابنم بیشتر جنبه های سطحی و ابلهانه اش مطرحه ..در حالی که خود تاثیر گذاری الزاما و مستقیما ممکنه ارتباطی با ظواهر و اینها نداشته باشه ..خلاصه اینم ازش یک افیسانه ساختن که لابد چون جنبه اای حقیقی اش ندیدند و یا سخت بوده  ره افسانه زدند ...بگذریم ...هم خیلی برام جالبه هم وحشتناک شگفت زده ام در درون  البته ظاهرم چیزی نشان نمیده ! ..وقتی میبینم چهارتا جوان کم کم شروع می کنند به تاثیر گرفتن و رفتار و گفتارشان رو سعی می کنند عوض کنند .........واقعا دیدنش لذت بخشه .......البته خب من و امثال من هم واقعا گرگ های مکار و با حوصله و انواع ادا و اطوار دیده ایم !!...در تعلیم و تربیت با استعدادم ها !...معلم خوبی میشدم گمونم !...البته ترجیح می دادم استادی اندازه ناوال خولیان بودم منظورم از نظر سطح استادی و دانش است ..و شاگردی مثل دون خوان پیدا میکردم ..خیلی راحت تر بودم ..در واقعیت و در سطح اجتماعی و روابط عادی انسانی خیلی خیلی کار رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...خب منتظر بودیم عکس العمل جناب اصغر فرهادی رو ببینیم ..و فقط و فقط به دلیل ماهیت انتظار شاید کمی هم نگران !..که طبیعتا نگرانی بی خود و بی معنی بود ...بیانیه اصغر خان فرهادی  که در نیویورک تایمز منتشر شد ، دقیقا همان بود که از ایشان به عنوان یکی اعضا آکادمی و یکی عضو برجسته جامعه حهانی سینما انتظار می رفت ...ایشان خیلی زیبا ابراز تاسف کردند از عدم امکان حضور در کنار دیگر اعضا و اهالی سینما ..و بیان کردند که با وجود شرابط ناعادلانه اخیر برای اتباع چند کشور  ..بازم همچنان عزمشان به رفتن و شرکت در مراسم بوده ..چناچه می دانند و همه می دانیم که اینروزها اتفاقا سینما و هالیوود در جبهه مخالف و یقینا سنگر خط مقدم مبارزه با افراطگرایان و تندرو هاست ..( همه ی تندرو ها و کله پوک های جهان در دو سر اقیانوس و اقیانوس ها و دریا ها و دریاچه ها !!!)...ولی اینکه رفتن عادی اصغر فرهادی هم دچار اما و اگر و نیازمند دستور استثنایی باشد دیگر طبیعتا غیر قابل قبول است ...این ادامه همان جنگ و مبارزه علنی با هنرمندان و سینماگران و هالیوود است ..برخورد با مریل استریپ یا اصغر فرهادی برای ما علاقمندان سینما هیچ رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...فرشاد گفت : این چه وضعشه ؟ ما اینجا چرا اینقدر نخبه گرا شدبم ؟..هزاران نفر  از هفت کشور به واسطه دستور رئیس جمهور ترامپ آواره و سرگردان فرودگاه ها و بازمانده از سفر و کار و زندگی و دیدار عزیزانشان شدن و متحمل هزینه های گزاف ..برنامه ریزی های کوتاه مدت و بلند مدت زندگی شان کلا بهم ریخته ،اونوقت ما اینجا فقط از عدم حضور اصغر فرهادی مینویسیم و ماجرای درگیری ترامپ و هاایوودی ها و مراسم اسکار ؟!..گفتم : بله دقیقا !..فرشاد گفت :خب چرا ؟!..گفتم :اولا هرچقدر مخالف ترامپ و نظراتش باشیم که هستیم ..گمون کنم اولین رئیس جمهوری است که با سریعترین حالت ممکن داره به وعده های دوران تبلیغات انتخاباتی اش عمل میکنه !!...( خود این باید مردم رو به فکر فرو ببره که وقتی قبل از انتخابات  اون حرفها و نظرات آتشین رو از هر کاندیدایی میشنوند ؛ بلاخره انتظار دارند عمل کنه به آنها یا نکنه واقعا ؟؟!!...یا بهتره بکنه یا نکنه ؟!...یا کلا در مفهوم دموکراسی باید یک بازنگری انجام بشه یا کلا انسان چه غلطی میکنه روی زمین بلاخره ؟!!!..اجرای نمابش گونه کاندیداها و تاثیر روی احساسات خوبه یا بده ؟!..حقیقت گویی خوبه یا با رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...بله شما و ما و کلا انسان بیشتر از آب ساخته شده ایم ..این شلوغ بازی های ؛ از خاک به خاک  و این حرفها طبق معمول باز چرندی بیش نیست !!...کدوم خاک ؟!..کجای انسان از خاک ساخته شده ؟!...بله میدونم ساز و کار تجزیه شدن جسم رو درون خاک که خودش بخشی از اعجاز خاک و چرخش طبیعت است ...ولی ما هفتاد درصد آب هستیم  و بیشتر بخار می شویم !!...و درون ابرها میچرخیم !! بارون میشیم می باریم ..درون رودخانه ها و دریا ها و اقیانوس ها جاری میشیم ..حتی ممکنه مدتی ساکن دریاچه دورافتاده ای بشیم ..همسایه ماهی ها و چرچنگ ها و بقیه موجودات عجیب و غریب کف اقیانوس ..ممکنه گاهی شبنم صبحگاهی روی برگ ها و گل ها و علف زارها بشیم ..یا قطرات باران که روی کویر خشک می باره ..حتی به اعماق قنات ها و چشمه های زمین سفر می کنیم ...یا قطره آبی اسیر در تار عنکبوتی !..یا توی آب دهان و لب و لوچه بقیه موجودات زنده !.. یا در مرحله ای در حال عبور از چاه توالت !!..( چاه گیر کنه مدتش طولانی تر میشه ! ..الان به آخرین آگهی لوله بازکنی که دیدید فکر میکنید ؟!..بله لوله باز کنی مهم که هست ..با این دیدگاه مهمتر هم میشه !)..حالا بگذریم که د رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...فرشاد گفت : چرا تو این وبلاگ اینقدز شل و ول و ملایم شدی ؟!..چی شد اون روحیه ویپلشی ات  وقتی اونطوری بود با خودم فکر میکردم تو آخرین کسی هستی که توی خانواده قدرت پدربزرگ میرزا عباس مفتش جنگیر رو داری ( با این توضیح که پدربزرگ بنده جنگیر به شکل مرسومش نبوده بلکه تا میتوانسته در فکر کلاه گذاشتن سر اجنه بوده و زیر بار نمی رفته ..بله یک شورشی بوده )...گفتم : اولا مبالغه می فرمایید ! در خانواده ما پیدا کردن کسی که قدرت پدربزرگ رو نداشته باشه تقریبا غیر ممکنه !!..بعدشم اون لحن بالا نمیاد فعلا و حتما دلیلی داره ..و ماهیت اون لحن مستدل کوبنده یک تاثیراتی داره که شاید الان اونها مورد نظر نیست ..بجاش این حالت فعلی تاثیراتی داره که شاید مورد نظر هست !..یا کلا همینی که هست !...فرشاد گفت : مثلا چه تاثیری داره ؟!...یکهو صدای بلندی آمد از پشت در خانه ..چیزی محکم به در خورده بود ..رفتم در رو باز کردم دیدم چندتا بچه کوچک با توپ در دست یکی ایستاده اند ..با نگاه های ترسیده و کپ کرده و میخ شده سر جایشان آرام و سریع سلام کردن ..اولش با چهره بی حالت و کمی اخم نگاهشان کردم ..آنها هم جیک نمی زدن تا یکیش رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...آیین های شیطانی تاریک برخلاف ادعای ابلهانه آسمانی بودن دقیقا راه و رسم و مانیفست زمینگیر شدن هستند ..از تمام شناختی که از نفسانیات و جبر حضور در این صحنه وجود داشته برای اسیر کردن انسان و هرچه بیشتر زمینگیر کردن او استفاده شده  در حقبقت  به دلیل همین ماهیت کفر آمیز ترین مکاتب روی زمین هستند !...شورش بر علیه طبیعت و اقتدار عالم هستند ..انکار حکمت حقیقی هستند ..و دامن زننده به نفسانیات انسان و رهنمود کننده بسوی مرگ !!!. .از این کفر آمیز تر چیست ؟!...تصور کن انسان رو از راه شناخت حقیقی دور کنی و حواله اش بدهی به مرگ آن هم با یک اطمینات دروغین عین طلسم شده ها و مسخ شده ها ...همچین موجوداتی طبیعتا تمام تمرکزشان روی نفسانیات و جریان صحنه زندگی قرار میگیره !...چطور چیزی که تمام تمرکز رو روی صحنه زندگی و نفسانیات و نهایتا به مرگ می دهد می تواند آسمانی باشد ؟؟!!!!....نه این آیین ها به همین دلیل شیطانی و کفر آمیز به معنی حقبقی اش هستند ...آیین های زمینگیر شدن ...همشون آیین های تجت تاثیر اجنه ساخته شده هستند و طبیعتا اجنه علاقه ای به آسمانی شدن انسان ها ندارند ..یعنی آنها کار خودشان رو می رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...چون جنبه فانتزی عشق رو زنده نگاه می دارد !..فانتزی رگه ارتباطی عمیقتری داره با حقیقت !!..تا گندکاری های بعدی در واقعیت !..ضمن اینکه از گندکاری ها و ناهنجاری های بعدی در واقعیت یکی اینکه در واقعیت طبقه بندی ها و جبر اجتماعی  سریع میاد و شکل میده به کاراکتر ها ..مثلا یک کارگر فقیر هم در عشق و فانتزی با یک ثروتمند و هرکس دیگری برابر است ..اصلا فانتزی عشق لحظه برابری در انسانیت است ولی بعدش اختلافات و وافعیت و طبقات سایه می اندازه ..در لحظات عاشقانه و فانتزی عشق همه برابرند و کاراکتر اصلی خود عشق است ..بعدش ولی یکی زن معلمی است که باید بچه داری هم بکنه یکی دیگر زن مرفهی است که پرستار بچه میگیره ..یکی بچه اش رو میفرسته خارج که در فلان دانشگاه درس بخواند  .یکی دیگر بچه لیسانسه اش رو میگذاره توی بقالی که کمک دستش باشه..یکی دکتر میشه بالا شهر مطب فلان میگیره یکی دکتر میشه باید روزی دو شیفت توی بیمارستان سگ دو بزنه سالها !..یکی عاشق میشه و بعد باید بچه کوچکش رو به دندان بگیره و دنبال شوهر که دنبال کار میگرده از این شهر به اون شهر آواره بشه !..همه اینها ولی روز ولنتاین و در خاطرات عاشقانه رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...خب بلاخره یکی از آن جادوگران باستانی دو هزار ساله حاضر به گفتگو شد ، این شما و این هم مصاحبه با جادوگر ! ..قبل از هر چیز تشکر میکنم از جناب عالی که این وقت رو در اختیار ما گذاشتین ..به عنوان اولین سوال مبشه بگید شما ها کلا چه مرگتون بوده که این مسخره بازی ها رو راه انداختین ؟!...جادوگر : می خواستیم مزه زیر سلطه بودن رو به اون یکی ها بچشانیم ..پرسیدم ؛ کدوم یکی ها ؟ ...جادوگر : همان ها که برتری ظاهری و نسبی داشتن ..همانها که فابریک جادوگران سفید و قدرتمندی بودن ..پرسیدم : به قیمت سیاه شدن خودتان ؟..جادوگر : بله ولی حالا می دانیم این سیاهی و سفیدی توهمات حضورمان در این عالم بوده !...پرسیدم ؛ چرا اینقدر اویزون اجنه شدین و  دنیا رو جن زده کردین ؟!...جادوگر : چاره ای نداشتیم الاغ !!..می خواستیم قدرت زیاد کسب کنیم  حالمان بهم خورده بود از سلطه آن بی عیب و نقص های متظاهر و حرص درار و اعصاب خورد کن ..هرچند بعدا فهمیدیم آنان هم پخی نبودن و پر از عیب و نقص بودن و پر از حماقت عین خودمان !...گفتم : بله همیشه همینطوره انسانها کلی حرص میخورن و سر در در و دیوارهای انواع حماقت می کوبند و تن به رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...ببینید یک عده آدم هستند که بنا به دلایل متعدد خیلی خاص هستند ..وقتی اینها نباشند یا فعالیت نکنند ..تنها چیزی که باقی می ماند یک گله خنگ با آی کیو و ای کیو پایین هستند که بدرد شکل دادن دورانی خنثی و التیام آور برای انسان های کم هوش میخورن فقط ...من نمیفهمم این سینما چه جاذبه ای داره که یارو در کل عمرش ده تا فیلم درست و حسابی نگاه نکرده ..شغلش چیز دیگه است ..عمرش رو صرف کارها و علایق دیگری کرده ..ولی در درون خودش تصور میکنه در رابطه با چیزی به اسم سینما حقش خورده شده !!!..این رو هم عده ای ظاهرا قرار نیست هرگز بفهمند و درست ببینند ..اینه که ره افسانه زدند !!...یک توهم رویایی آبکی همراه با حرص و حسرت به سینما دارن ..چرا ؟!..چه میدونم شاید این مرض عصر مدرن باشه !...از دونالد ترامپ و عده ای در آمریکا و اروپا بگیرید تا همینجا بیخ گوش خودمان ...آقا تو رفتی دنبال کاسبی دیگه ..یا رفتی دنبال کارگری ..یا رفتی دنبال سیاست بازی یا هر کار و مرض دیگری ...اصلا رفتی باهوشترین مامور امنیتی جهان شدی ..دلیل نمیشه سر از سینما دربیاری که الاغ !...یا رفتی رئیس جمهور شدی مثلا ..در سینما یک خنگ تمام عیار رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...

درود...مصاحبه تلوزیونی  داریوش کریمی و ابراهیم خان گلستان رو دیدم ..تقریبا از همان اول آقای  گلستان پاسخ  هایشان را با عبارات اصلاحی سوال آغاز کردند و تا آخر هم ادامه دادند ..آقای مصاحبه کننده هم تا نزدیک های آخر مصاحبه ریتم خودشان رو حفظ کردند و در چند دقیقه آخر البته دیگه دچار از ریتم افتادگی و در حقیقت درگیر شدن با ریتم اصلاحی مصاحبه شونده شدند و در نتیجه اگر تصور کنیم کلیت محتوای مصاحبه و چالش و تفاوت دو لحن همان سر و شکل مورد نظر یا همان چیزی بوده که مورد نظر برگزار کننده و سازنده بوده تا قبل از اون تکه پایانی محقق شده بود ! ( بلاخره مصاحبه با جناب گلستان یک جذابیت هایی داره که شاید منظور سازندگان رسیدن به همانها بوده ولی در آخر اون تغییر از طرف مصاحبه کننده ..هم می تواند خلاف اهداف اولیه و هم بازی معنا بخش و یا فالبداهه ای حکیمانه در نشان دادن چگونگی اهمیت و جایگاه مصاحبه شونده و نشان دادن عملی تاثیر و قدرت همچین ذهن و ساختار تفکری باشه ..)..در نهایت جدای از کیف کردن و غنج زدن برای آقای ابراهیم خان گلستان و تشکر از سازندگان و مصاحبه کننده محترم برای بدست دادن فرصتی دیگر برای ثبت رقیب اصلی مرگ فیلمنامه فرعی زندگی...